✨خاطرات شهیدپاسدارمهندس هوافضاعلیرضاخلج✨

پل ارتباطی ما 📲

✨ آوای اقتدار… نوایی از دلِ حماسه و خون!

اینجا صدای مردانی بلند میشه که برای ایمان ایستادن، نه برای نام!

📝 از شما دعوت می‌کنیم:

اگر خاطره،دل‌نوشته، روایتی از سبک زندگی ، خاطره ای از اجابت دعا با توسل به شهید علیرضا خلج دارید - حتی کوتاه - آن را برای ما بفرستید تا ماندگار شود.

📍کانال ما در پیام رسان ایتا👇

https://eitaa.com/avaye_eghtedar25

📍 ارسال خاطرات در ایتا👇

https://eitaa.com/Anjoman_Eslami

📍ارسال دلنوشته،خاطرات به صورت ناشناس 👇

https://daigo.ir/secret/41834212774

«منتظر روایت‌های صمیمانه شما هستیم...»

گمنام سه شنبه چهارم آذر ۱۴۰۴ 22:35

خلاصه زندگی‌نامه شهید علیرضا خلج

شهید علیرضا خلج، متولد ۱۹ شهریور ۱۳۸۳، از جوانان متعهد، مؤمن و مخلص کشور بود که از آغاز جوانی با روحیه‌ای آرام، اخلاقی نیکو و پایبندی عمیق به ارزش‌های دینی شناخته می‌شد. وی در مناسبت‌های مذهبی، با انگیزه خدمت به اهل‌بیت(ع)، به‌عنوان خادم فعالیت داشت و همواره به اخلاص و انضباط شهره بود.

شهید خلج در ادامه مسیر خدمت به میهن، به نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با جدیت، مسئولیت‌پذیری و نظم حرفه‌ای، در انجام مأموریت‌های محوله ایفای نقش کرد.

بامداد ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، در جریان انجام مأموریت در پای یکی از سامانه‌های موشکی در شهرستان اشتهارد، طی حمله‌ای منتسب به رژیم منحوس صهیونیستی و با حمایت ایالات متحده آمریکا، به مقام رفیع شهادت نائل آمد و جان خویش را در مسیر انجام وظیفه و پاسداری از امنیت کشور تقدیم نمود.

نام و یاد شهید علیرضا خلج به‌عنوان جوانی باایمان، خدوم و مسئولیت‌پذیر، همواره در حافظه تاریخی مردم و هم‌رزمانش باقی خواهد ماند.

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام سه شنبه چهارم آذر ۱۴۰۴ 15:40

شهید علیرضا خلج و پدر بزرگوارشان

🕊🕊🕊🕊🕊🕊ـ

تو خنده دوری دریا / تو قاصدکی دور از ما

من زخمی قبل از مردن / من ساکت قبل از فریاد

داد از دل من داد ای داد

#هوش_مصنوعی

کاری از کانال آوای اقتدار

برچسب‌ها: هوش مصنوعی
گمنام پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۴ 6:6

ای پرچمت ما را کفن

✨🇮🇷✨ـ

ای پرچمت ما را کفن

دور از تو بادا اهرمن

ایران من ایران من

#هوش_مصنوعی🎥

کاری از کانال آوای اقتدار

برچسب‌ها: هوش مصنوعی
گمنام پنجشنبه سیزدهم آذر ۱۴۰۴ 6:4

روایتی مادرانه از محبت‌های شهید خلج...

مادرشهید خلج با صدایی که پر از دلتنگی است می‌گوید:

"هر روز دست و پای من و پدرش را می‌بوسید…"

بعضی آدم‌ها قبل از اینکه شهید شوند،

اول در احترام و ادب شهید می‌شوند.

شهید خلج با همین بوسه‌های ساده اما عمیق بزرگ شد؛

با خاک پای پدر، با مهربانی دست‌های مادر.

این‌ها فقط خاطره نیست…

این‌ها راز ساختن یک انسان آسمانی است.

گفتگوی مادرشهید علیرضاخلج دربرنامه ملازمان حرم

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام جمعه هفتم آذر ۱۴۰۴ 19:44

علی الحساب....

این موشک های بعد از تو، انتقامی بود علی الحساب ...💔

انتقام بزرگ تو و هم رزمانت را آقایی میگیرد که سرتان را به دامن گرفت...

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام جمعه هفتم آذر ۱۴۰۴ 11:28

هم‌خوانی که بوی کربلا می‌دهد…

به نیابت از شهید علیرضا خلج:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام پنجشنبه ششم آذر ۱۴۰۴ 16:51

چهارشنبه های امام رضایی

احساس میکنم که همین جاست جنتم...

وقتی که در حریم تو گرم زیارتم:)

آهو شدم که فقط نوازش کنی مرا

من صید مبتلا شده ی این ضمانتم

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام چهارشنبه پنجم آذر ۱۴۰۴ 16:14

وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ

عباس دوست شهید علیرضا خلج

می‌گفت:«یک بار ما زودتر از علیرضا رفتیم و مزار شهدا را شستیم. وقتی علیرضا رسید، خیلی ناراحت شد که چرا زودتر کار را تمام کردیم و او از این ثواب محروم مانده.😓

به شوخی، برای تنبیه، پایین شلوارمان را سوزاند که دیگر از او پیشی نگیریم!😅

و حالا… خودش از همه ما پیشی گرفته و بی‌ما، مسیر عاشقی را تا انتها طی کرده.💔

بخشی از مصاحبه گروه جهادی آوای اقتدار با مادر بزرگوار و دوستان شهید علیرضا خلج

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام چهارشنبه پنجم آذر ۱۴۰۴ 12:6

درمحل شهادت شهید علیرضاخلج

پدر در همان جایی ایستاده است که فرزندش باشجاعت جانش را فدای وطن کرد.

هر قدم او، هر نگاه او، پر از یاد و خاطره فرزند شهیداش است.

دیدار با خاکی که شهادت فرزندش را در خود جای داد، لحظه‌ای است پر از سکوت و احترام، پر از عشق و دلتنگی که هیچ وقت خاموش نمی‌شود

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام سه شنبه چهارم آذر ۱۴۰۴ 20:10

شهیدی که خادم الشهید بود

عضو فعال بسیج و موکب قرار عاشقی گلزار شهدای اشتهارد بود و هر چهارشنبه به مزار شهدا می رفت و گلزارشان را می شست بدون اینکه کسی متوجه شود تا برای پنج شنبه که برنامه داشتند گلزار تمیز باشد؛

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 9:25

راز موفقیت شهید خلج در قبولی دانشگاه 

علیرضا علاقه زیادی به شغل پاسداری و رفتن به سپاه داشت و هنگامی که مادرش به زیارت حضرت معصومه رفته بود از ایشان درخواست کرد که برایش دعا کند که در دانشگاه امام حسین قبول شود و برای این خواسته خود چله نماز شب گرفته بود.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 9:23

رابطه شهید با برادرانش

رابطه علیرضا با دو برادر کوچکتر از خود عالی بود و با حسین علی مانند پدری مهربان رفتار می کرد و حق پدری به او داره؛ امیر علی نیز پای ثابت سفرهای شهید بزرگوار بود و در اکثر فعالیت های مذهبی همراه او بود.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 9:20

آیه بذبح عظیم

در شب عید قربان هنگامی که علیرضا و خانواده او سخت مشغول انجام کارها در مسجد بودند (خود شهید مشغول زدن بنر بود) وقتی که اطرافیانش چشمشان به نوشته روی بنر افتاد از سر کنجکاوی از علیرضا معنی آیه نوشته شده را پرسیدند و او با حرکت صورت خود پاسخ سوال آنها را داد که به معنای نمیدانم بود!

از قرار معلوم مادر شهید بزرگوار بعضی اوقات در روز جمعه سوره مبارکه صافات را تلاوت می کردند در یکی از این جمعه ها هنگامی که ایشان مشغول خواندن بودند شهید خلج نیز در کنار مادر مشغول تلاوت شد تا رسیدند به آیه ای که دیشب اطرافیانش راجبِ معنی آن آیه از علیرضا سوال کرده بودند "فدیناهُ بذبح عظیم" و ما اسماعیل را در برابر قربانی بزرگی از (ذبح شدن) رهانیدیم! سوره مبارکه صافات آیه ۱۰۷

با اینکه مادر شهید بعضی اوقات این سوره را تلاوت می کردند به آن دقت نکرده بودند که این آیه در سوره صافات قرار دارد و شهید خلج نیز خوشحال بود از این که فردا معنی آیه شریفه را به کسانی که از او سوال کرده بودند می دهد.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 9:16

موکب علیرضا خلج 

شهید خود بانی تشکیل موکبی در کنار مسجد محلشان شد که هنوز نامی براش انتخاب نکرده بود و به دنبال اسم خاصی می گشت و در نهایت به نام خودِ این شهید بزرگوار ثبت گردید!

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 9:0

انس با زیارت عاشورا 

علاقه زیادی به زیارت عاشورا داشت و هر شب تلاوت می کرد، حتی چند ساعت قبل از شهادتش نیز این زیارت را تلاوت کرده بود علیرضا جوان دهه هشتادی برخلاف هم سن و سال های خودش که موزیک گوش می دهند هنگام نواخته شدن مداحی با مداح همخوانی می کرد و فیلم معروفش هم با مداحی حسین ستوده شبهای جمعه غوغا ب پا کرده است..!

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 8:59

ملاقات با سردار حاجی زاده 

در یکی از روزها علیرضا با اشتیاق فراوان از مادرش سوال می کند که مامان اگه بدونی چه کسیو در دانشگاه دیدم!؟ سردار حاجی زاده به دانشگاه ما آمده بودند و همه دانشجوها از ایشان انگشتری میخواستند و به بعضی افراد انگشتر نرسید حاجی انگشترهاش تموم شده بود علیرضا با دیدن این صحنه خودش به حاجی یادگاری داد، و تسبیح به دست به سمت او رفت!سردار رو به علیرضا کرد و گفت اینجا همه از من انگشتری می گیرند شما برای من هدیه آوردی..؟

که سردار به علیرضا میگوید آخر مراسم بیا همین تسبیح را من به تو میدهم.

چون چیزی پیش من نمی‌ماند.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 8:58

شهید خلج شهید شد!

اطرافیان علیرضا اکثرا او را با صفت شهید خلج صدا می زدند و علیرضا نیز کلی خوشحال می شد؛حتی هنگامی که به دانشگاه تخصصی عاشورا رفته بود، سنگ مزار شهید گنام را روی تختش گذاشته بودند به نیت شوخی و اذیت، اما خود علیرضا کلی ذوق کرده بود و با ان سنگ شهید گمنام روی تخت خود عکس سلفی گرفته بود.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 8:57

خواب شهادت

شهید خلج دانشجوی دانشگاه امام حسین "ع" بودند و چون دانشگاه شرایط امنیتی سختی داشت، به تلفن همراه دسترسی نداشتند

برای خانواده و مادربزرگوارشان هم مشکل بود این فراق...!

بیشترین دوری مادر فرزندیشان حدود دو هفته بود که علیرضا به همراه دیگر دانشجوها به کویر رفته بودند در این بازه زمانی مادرش خوابی دیده بود زیبا اما سخت!

خود شهید نیز خوابی دیده بود و به مادرش گفت: که ب من یادآوری کن برایت تعریف کنم، اما مادرش چیزی راجب خوابی که دیده بود به علیرضا نگفت!

هر دوشان خواب دیده بودند که علیرضا شهید می شود.

به نقل از مادر شهید علیرضا خلج در برنامه ملازمان حرم شبکه افق صدا و سیما

برچسب‌ها: خاطره شهید
گمنام دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ 8:56
برچسب‌ها
نویسندگان
امکانات وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

© ✨خاطرات شهیدپاسدارمهندس هوافضاعلیرضاخلج✨